کد مطلب:33667 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106
به همین دلیل است كه كسی همچون مولوی با آنكه مردی مرگ اندیش بود، در زندگی بسیار طربناك بود. مرگ اندیشی و طربناكی دو روی یك سكه اند. به خصوص اگر آدمی درین مرگ وعده ملاقات هم ببیند: دشمن خویشییم و یار آنكه ما را می كشد زان چنان شیرین و خوش در پای او جان می دهیم (دیوان شمس) خداوند را می خوانیم كه درهای رحمتش را به روی ما بگشاید. دست نوازشش را از سر این امت بر ندارد. و به ما توفیق مجاهدت با نفس و شفقت بر خلق عنایت بفرماید. والسلام علیكم و رحمه الله. [صفحه 241]
ادیان همواره برای زدودن حب دنیا، یاد مرگ را بسیار توصیه كرده اند. روشن است كه یاد مرگ و دفع حب دنیا همواره آدمی را به كفاف و عفاف دعوت می كند و بهره برداری گزاف و بی رویه از این عالم را محدود می نماید. و از همه بالاتر زمینه ی بسیار مساعدی برای پرورش صفات نیك در دل آدمی بوجود می آورد. چرا كه به تعبیر مولوی «مادر بتها، بت نفس شماست». و خاصیت اصلی نفس نیز خود خواهی و خودبینی است. انسان برای محدود كردن و دفع این خود بینی هر چقدر كه بر سر نفس بكوبد، مطلوب است. از عظیم ترین و موثرترین كوبنده های نفس همانا یاد موت است. این امر گرانمایه را باید به هر نحو ممكن زنده نگاه داشت. این سخن به هیچ وجه به معنای دست و پای بستن و عجز پیشه كردن (به معنای مذموم آن) و تلخ كردن زندگانی نیست. بلكه دقیقا به معنای گشودن زنجیرها می باشد. در آمدن این معنا به ذهن آدمی، انواع دلبستگی های ناصواب را از او خواهد زدود. و او را نه تلخكام، كه شیرین كام خواهد كرد. تلخكامی نتیجه ی اسارتهاست و اگر زنجیر این اسارتها گشوده شود، به جای تلخی اسارت، شیرینی آزادی خواهد نشست.
غرق دریاییم و ما را موج دریا می كشد
كان ملك ما را به شهد و شیر و حلوا می كشد...
صفحه 241.